مامان مریض شده
سلام دختر گلم عزیزم از روز سه شنبه 26 مهرماه 1390 من از ساعت 3 شب با بابا وحید و مامان فوزیه و بابا کاظم رفتیم بیمارستان کسری گفت عفونت دارم احتمالا هم مسومیت بارداری گرفتم آزمایش ازم گرفتن بعد هم ساعت 6 بابا رفت سر کار فشارم هم بالا بود بعد آزمایش رفتیم خونه گفت سفالکسین 500 بخور با استامینفون که مامان بزرگت نذاشت بخورم گفت بچه ناقص میشه منم نخوردم خلاصه خاله آتوسا زنگ زد ناراحت خاله آناهیتا ترسیده بودن همه بابا وحیدت مامان جان خلاصه عزیزم مامان بزرگ بهم گل گاوزبون داد یکم خوابیدم ولی از حالت تهوع و سردرد بیدار شدم دیگه زنگ زدم موبایل دکتر گوگل گفت سریع بیا تهران باید بیمارستان بستری بشی نمی دونی چقدر وحشتناک بود همش گریه می کردم ت...
نویسنده :
صفورا
10:48